علمی، پژوهشی و فناوری

عضو هیئت اندیشه ورز بسیج اساتید کاشان

یادداشتی در قالب شعر؛ «هبوط هُبَل»

هبوط دیگری تکرار شد، اما نه از مینو که ابلیسی فرود آمد به شکل مُلک انسانی و شب آبستن است، ای دل، سحر آخر رسد از ره شکوه دیگری می آید از این فجر نورانی به قول و وعده ی دیرین آن یار خراسانی که پایان می‌پذیرد شوکت این دیو شیطانی

به گزارش پایگاه خبری علم و فناوری اصفهان :  مهدی رجبی عضو هیئت اندیشه ورز بسیج اساتید کاشان این بار یادداشتی در قالب شعر با عنوان «هبوط هُبَل» ارائه کرده است که در ادامه می خوانیم:

 

شگفتا این چه غوغایی‌ست بر ایوان کیوانی؟

چه دودی می‌رود بالا ز سامان نیاکانی؟

 

مگر پیچیده در آفاقِ گیتی صور اسرافیل؟

مگر بر خاک، نازل گشته آیات پشیمانی؟

 

هبوط دیگری تکرار شد، اما نه از مینو

که ابلیسی فرود آمد به شکل مُلک انسانی

 

خدایی از فلز، از دود، از سیمان، خدایی سرد

که زاید در جهان هر دم ستیغ و نابسامانی

 

عَلَم افراشته بر کاروان غارت و نیرنگ

ستاره، میخِ کج کوبیده بر این چرخ مینایی

 

و خود بنشسته بر تختی که زیرش رود خون جاری است

به تاجی از غرور و نخوت و تزویر و نادانی

 

هُبَل این بار از لات و منات و عُزّی افزون‌تر

صلیبی برکشیده بر فراز کاخ نصرانی

 

به نام "صلح"، بازار ستم را گرم می‌دارد

به نام "حق"، به حلق کودکان چاقوی بُرّانی

 

به هر جا پا نهد، ققنوس در خاکسترش گریان

به هر سو رو کند، سیمرغ در قاف پریشانی

 

درخت طور می‌سوزد ز برق جنگ افروزی

عصای موسوی گم می‌شود در سِحر شیطانی

 

فروشد باده‌‌ی آزادی اندر جام زهرآگین

که مستی‌آورَد اول، سپس مرگی به آسانی

 

ز یک سو بانگ "آزادی" برآرَد از گلو، اما

ز سوی دیگرش بر روح هر آزاده، زندانی

 

عراق، این سینه‌ی مجروح تاریخ اساطیری

به نعل اسب او شد اینچنین درگیر ویرانی 

 

و در شام و یمن، هر روز، مکر و حیله ای دیگر

به تیغ کین او رقصد به روی نیزه، قرآنی

 

چه گفتی؟ "دهکده"؟ آری، ولی با کدخدایی کور

که جز سودای خود، چیزی نمی‌بیند به آسانی

 

چه گفتی؟ "نظم برتر"؟ این همان آشوب دیرین است

همان نفرینِ قابیل است در مقیاس کیهانی

 

ولی ای وارثان خسروانی، پورِ دستانم

از این دیو سپیدِ مکر، چندین بیم و هذیانی؟

 

در این خاک، آرشی دیگر کمان بر دست می‌گیرد

که تیرش بگذرد از هیکل این خصم ظلمانی

 

بتاز ای رخش غیرت، کاوه را پرچم بر دوش است

بشوید این سیاهی را به سیل سرخ طوفانی

 

که این بت‌خانه‌ی تزویر، این تالار صد نیرنگ

فرو ریزد به یک تکبیر سرداران ایرانی

 

و شب آبستن است، ای دل، سحر آخر رسد از ره

شکوه دیگری می آید از این فجر نورانی

 

به قول و وعده ی دیرین آن یار خراسانی

که پایان می‌پذیرد شوکت این دیو شیطانی

 انتهای پیام/

 

https://stnews.ir/short/e8XMj
اخبار مرتبط
تبادل نظر
نام:
ایمیل: ایمیل خود را با فرمت مناسب وارد کنید
نظر: