همایش‌ها و جشنواره‌ها ,علمی، پژوهشی و فناوری

پایگاه خبری علم و فناوری گزارش می دهد:

مرثیه ای برای نان آوران شهید / روایت تکریم در محراب تولید!

اجلاسیه نان‌آوران شهید ( شهدای کارگری) در کارخانه فروسیلیس ایران برگزار شد و خانواده ها آمدند تا در میان قاب‌های خاطره و دیدگان تر ؛ نام عزیزانشان دوباره در محراب تولید جان بگیرد این مرثیه، روایت لحظه‌هایی‌ست که فریاد خاموش شهدای کار، در دل چرخ‌های تولید طنین انداخت؛ و صنعت، در برابر عظمت بی‌ادعای آنان، سر فرو آورد.

به گزارش پایگاه خبری علم و فناوری :می‌توانست پشت میز کارش بنشیند؛ می‌توانست مثل هر روز، در سکوت کارخانه، پیچ و مهره‌ها را سفت کند، آمار تولید را بالا ببرد، و عصر، با نان و خستگی به خانه برگردد.

می‌توانست فقط نان‌آور خانه باشد. بی‌هیاهو، بی‌ادعا، بی‌آن‌که دلش را دغدغه‌ای دامنگیر کند جز چرخیدن چرخ زندگی. اما نماند. دلش آرام نگرفت میان ابزار و آتش، و راهش را انتخاب کرد؛ راهی که از صدای چکش و دود کوره آغاز شد، در هیاهوی گلوله و خاکریز به اوج رسید و در غوغای جبهه شکوفا شد.

منتظر نماند تا کسی صدایش کند؛خودش صدای کمک بود. در دل کار، صدای انفاق بود، معرفت بود، انصاف بود؛ کلاه ایمنی کارگاه را برداشت، و کلاه‌خود جبهه را بر سر گذاشت؛ لباس کار را درآورد و لباس رزم را به تن کرد و رفت...و دیگر برنگشت.

نامش شد سعید؛ سعیدِ کارگر، سعیدِ شهیدِ کارگر. مردی از تبار آفتاب، که در لباس کار، ستون خانه بود، و در لباس جبهه، ستون ایمان. دستانش روزی‌بخش خانواده بود و جانش، آرام‌بخش خاک وطن. و اکنون، در اجلاسیه‌ای که در کارخانه فروسیلیس ایران برگزار شد، یاد او و یارانش، چون نسیمی از نور و نغمه‌ای از ایمان، در فضای آذین‌بندی‌شده‌ی دل‌ها جاری.

سکانسی از ضیافت نور و حضور 

صبح امروز، کارخانه فروسیلیس ایران فقط یک واحد صنعتی نبود بلکه به صحنه‌ای از نور و حضور بدل شده بود؛ جایی که محوطه اش بوی عطر آسمان گرفته بود و آهن، صدای ایمان را در خود پیچانده بود. اجلاسیه شهدای کارگری، با شکوهی خاص و حال‌وهوای معنوی، در این کارخانه آغاز شد.

از همان لحظه‌ی ورود مراجعان با تکریم و راهنمایی پرسنل مواجه می شوند از نگهبانی تا عمق محوطه و این استقبال و ارادت عمیق نه صرفاً وظیفه، که ادای احترام به قافله‌ی نور بود.

مسیر ورودی، با آذین‌بندی‌ای که دل را می‌لرزاند، همچون طواف عاشقانه‌ای در میان پرچم‌ها و تمثال‌ها، مشتاقان را به ضیافت شهدا دعوت می‌کرد.

در ورودی نخست، پرچم حضرت عباس (ع) برافراشته بود؛ نماد وفاداری بی‌مرز، علمدار کربلا که هنوز هم دل‌ها را به خیمه‌گاه عشق می‌کشاند. 

پس از آن، تصویر شهید عبدالوهاب شفیعی، با نگاهی نافذ و آرام، ایستاده بود؛ گویی هنوز در سنگر کار و ایمان، حاضر است.

شهیدان حاضر در قاب تصویر  

تمثال شهید علی‌اکبر ناظری‌پور، نخستین شهید خدمت و مدافع سلامت استان سمنان، با چفیه‌ای متبرک، یادآور روزهایی بود که جان را سپر مردم کرد.

و سپس، تصویر شهید نوجوان یدالله طهانیان، با چشمانی معصوم و نگاهی ملکوتی، دل‌ها را به آسمان گره می‌زد؛ نوجوانی که هنوز صدای اذانش در کوچه‌های ایمان شنیده می‌شود.

مسیر با پرچم "یا حسین" ختم می‌شد؛ پرچمی که هر رنگش، روضه‌ای از عشق و ایثار بود. در سمت دیگر، پرچم ایران، با غرور و وقار، در اهتزاز بود؛ گویی وطن، به شهیدانش سلام می‌داد.

 با قرائت آیاتی از قرآن کریم توسط جوانی خوش‌صدا، مراسم آغاز شد. هر شهید، با نامی بلند و خاطره‌ای جاودانه، معرفی می‌شد؛ و تم معنوی برنامه، دل‌ها را از زمین جدا کرده، به افلاک پیوند می زد.

لرزشی از جنس خاطره ...

سکوتی کوتاه، اما سنگین، بر سالن نشست و سپس، مهندس خراسانیان، مدیرعامل کارخانه فروسیلیس ایران، پشت تریبون ایستاد.

اما این ایستادن، فقط ایستادن یک مدیر نبود؛ قیام برادری بود که سال‌هاست جای خالی شهید را با نور پر کرده.

او به رسم میهمان نوازی به حضار خوشامد گفت، اما در واژه‌هایش، چیزی فراتر از ادب و رسم جاری بود. در صدایش، لرزشی از جنس خاطره بود.

در نگاهش، تصویری از برادری که روزی لباس کار پوشیده بود و و روزی دیگر، لباس رزم را بر تن کرد و رفت و دیگر برنگشت.

مهندس خراسانیان، وقتی از شهدا می گفت، دلش بی‌اختیار به سمت برادر شهیدش رفت؛ حتماً در آن لحظه، صدای خنده‌های کودکانه‌ی برادرش را شنید، حتماً تصویر آخرین خداحافظی در ذهنش جان گرفت و حتماً حس کرد که امروز، در این اجلاسیه برادرش هم ایستاده، هم‌قدم با کارگران، هم‌نفس با شهدا.او از کار گفت، از تولید، از زحمت و هر واژه‌اش، با عطر ایمان آغشته بود. از کارگری گفت که نه فقط چرخ اقتصاد را می‌چرخاند بلکه چرخ تاریخ را نیز به حرکت درآورد.

از کارگری گفت که انتخاب کرد؛ انتخابی از جنس نور، از جنس جهاد، از جنس عشق. و وقتی گفت: به اجلاسیه شهدای کارگری خوش آمدید؛ انگار نه فقط به مراسم،  بلکه به ضیافت دل‌ها دعوت‌مان کرد. به جایی که کار، عبادت است؛ و شهادت، اوج بندگی.

در بخشی از سخنانش با فروتنی گفت:  من خیلی اهل صحبت نیستم... اما امروز، در دومین کنگره ملی بزرگداشت ۳۰۰۰ شهید استان سمنان، در کنار شما عزیزان، در محیطی کارگری، در مراسم شهدای کارگری، افتخار حضور دارم. و بعد، از آماری گفت که دل را می‌لرزاند: ۱۴۰۰۰ شهید از جامعه کار و صنعت در دوران دفاع مقدس؛ ۱۹۵ شهید از جامعه کارگری این خطه.

اما آمار، فقط عدد نبود.هر عدد، یک زندگی بود.هر شهید، یک داستان بود.و هر داستان، یک مسیر بود که باید ادامه یابد.

مهندس خراسانیان گفت: امروز، نام و یاد شهدا با زندگی ما عجین شده.در خیابان‌ها، کوچه‌ها، محله‌ها... نام‌شان را می‌بینیم، اما آیا کافی‌ست؟ آیا وظیفه‌ی ما فقط نصب تابلوست؟ فقط برگزاری کنگره؟ فقط سخنرانی؟

و بعد، با صداقتی بی‌پرده ادامه داد: وظیفه ما این نیست. وظیفه ما این است که راه‌شان را ادامه بدهیم؛ از رفتارشان، اخلاق‌شان، سبک زندگی‌شان، معنویت‌شان درس بگیریم و و در عمل، در زندگی‌مان پیاده کنیم.او از روحیه‌ی ایثاروار شهدا گفت؛ از فداکاری، از خدمت، از انسان‌دوستی.

و دعوت کرد که این روحیه را در جامعه رواج دهیم ؛ تا انسان‌ها، نه فقط تشنه‌ی نان، بلکه تشنه‌ی نور، تشنه‌ی معنا، تشنه‌ی خدمت باشند.

در آن لحظه، شاید در دلش، تصویر برادر شهیدش جان گرفته بود؛ شاید صدای قدم‌هایش را شنیده بود؛ شاید حس کرده بود که امروز، در این اجلاسیه، برادرش هم حضور دارد؛ در نگاه کارگران، در پرچم‌ها، در تمثال‌ها، در دل‌ها.

زمزمه‌ای از دل، نه گزارشی اداری...

در حالی که خانواده‌های شهدا در جایگاه خود نشسته بودند و فضای سالن از حضورشان رنگی از آسمان گرفته بود، مدیرکل تعاون، کار و رفاه اجتماعی، با چهره‌ای متواضع و صدایی آرام، پشت تریبون قرار گرفت؛ سخنانش، نه صرفاً گزارشی اداری، بلکه زمزمه‌ای از دل بود؛ دلِ کسی که می‌داند شهدا، چراغ راه‌اند، نه فقط خاطره‌ای در قاب.

با سلامی گرم و خیرمقدمی صمیمانه، از مدیران کارگری و کارفرمایی، از فرماندهان سپاه، از مسئولان استان، و از خانواده‌های شهدا، با احترام یاد کرد و سپس، با ذکر صلوات، فضای مجلس را به نور محمدی آراست. او از شهدای کارگری گفت؛ از مردانی با دستان پینه‌بسته، که از سنگر تولید، به سنگر جهاد و شهادت شتافتند و با خون خود نوشتند: کار و جهاد، دو چهره از یک حقیقت‌اند؛ و آن حقیقت، حقیقت خداست.

او گفت: شهیدان کارگر، نماد مضاعف ایثار بودند؛ هم در میدان کار، برای استقلال میهن ایستادند، و هم در میدان نبرد، برای عزت ایران و اسلام جان دادند.

فرهنگ کارگری را چنین توصیف کرد: فرهنگ عزت، تلاش، صداقت، خدمت، و جان‌فشانی. و تأکید کرد: ما امروز در برابر این شهیدان مسئولیم؛ باید میراث‌شان را پاس بداریم،و عدالت را سرلوحه امور کنیم.

سپس، به‌عنوان مسئول کمیته کارفرمایی ستاد اجرایی کنگره ۳۰۰۰ شهید استان، گزارشی از اقدامات انجام‌شده ارائه داد: شناسایی قریب به هزار شهید کارگر از واحدهای صنفی، صنعتی، معدنی و کشاورزی ، برگزاری ۱۳ یادواره شهدای کارگر در سطح کارخانجات ،اجرای ۵ یادواره شهرستانی خارج از کارگاه‌ها ، برگزاری ۲۱ مسابقه ورزشی با عنوان "جام شهدای کارگر" ،دیدار با ۶۲ خانواده معظم شهید و ادای احترام ، برگزاری ۴۸ نشست تبیینی و خاطره‌گویی دفاع مقدس ،تهیه فیلم مستند شهدای کارگر با همکاری صدا و سیمای استان ، اجرای مسابقات فرهنگی با محوریت کتاب "خاک‌های نرم کوشک" ، طرح ابتکاری "هزار شیفت، یک شیفت ایثار" با مشارکت بسیج کارگری ، تهیه و توزیع هزار بسته معیشتی برای نیازمندان.

ادای احترام  به ستون‌های ایمان

پس از سخنان مسئولانه و پرمغز مدیرکل تعاون، کار و رفاه اجتماعی که از رسالت شهیدان کارگر گفت و از وظیفه‌ی ما در پاسداشت راه‌شان، فضای مراسم به سمت تجلیل از خانواده‌هایی رفت که نه‌تنها شهید پرورند، بلکه خود، ستون‌های ایمان این سرزمین‌اند.

اینجا، دیگر آمار و گزارش نبود؛ اینجا، دل بود؛ اینجا، نام‌هایی بود که با خون، با صبر، با شجاعت، در تاریخ این دیار حک شده‌اند؛ ارادت ویژه تقدیم شد به پدر و مادر شهید ابوالفضل حیدرهای؛ 

آرامش این سرزمین، به دعای شما گره خورده،و به خون جوانی که در دامان‌تان پرورش یافت. شما، صبورترین پدر و مادرهای این دیارید؛ و نام فرزندتان، تا ابد در قلب‌ها خواهد ماند. بانوی بزرگوار، همسر شهید محمد قاسملو؛ شما شریک زندگی مردی بودید که شجاعت را نه فقط در میدان جنگ، بلکه در زندگی روزمره معنا کرد.  امروز، نام او در کنار نام شما زنده است؛ بانوی ارجمند، همسر شهید محمدعلی سادات حسینی، شما ادامه‌دهنده راه مردی هستید که زندگیش وقف مردم شد. صبر و بزرگواری‌تان، یاد همیشگی او را در دل‌ها زنده نگه داشته. فرزند عزیز شهید، وقتی در جمع ما نشستی، همه به یاد پدری افتادند که شجاعت را به ارث گذاشت.نام او با ایثار و مردانگی گره خورده، و تو، برادر عزیزم، ادامه‌دهنده روشن آن راهی. مادر بزرگوار شهید مصطفی دوست‌محمدی، شما مادری هستید که دلت را تقدیم خدا کردی و جوان برومندت را فدای آرامش این سرزمین. در این سال‌ها، خدا... خدا... و باز هم خدا، از دلت خبر دارد.  

و مهم‌تر از همه، در پیشگاه خداوند زنده است. این لحظه، لحظه‌ی اتصال زمین به آسمان بود؛ لحظه‌ای که نام‌ها، خاطره‌ها، و صبرها، در کنار هم، تصویری از عظمت انسان را ترسیم کردند.

شهدای کارگر؛ نماد مسئولیت و فداکاری  

پس از تجلیل از خانواده‌های شهدا و معرفی نام‌های آسمانی، و در امتداد سخنان مدیران پیشین، نوبت به دکتر حمید دهرویه رسید معاون اقتصادی استاندار سمنان، که با چهره‌ای متواضع و صدایی آرام، اما با کلامی سرشار از بصیرت و مسئولیت،پشت تریبون ایستاد.

او با سلامی گرم، از کارگران شریف، خانواده‌های معظم شهدا، مدیران ارشد استان، و به‌ویژه از مدیریت کارخانه و دبیر ستاد کنگره، با احترام و قدردانی یاد کرد.

و سپس، با قرائت آیه‌ای از قرآن، بر حقیقتی نورانی تأکید کرد: شهدا زنده‌اند. نه فقط در خاطره‌ها، بلکه در فرهنگ، در حیات معنوی جامعه اسلامی. او گفت: فرهنگ ایثار و شهادت، مایه‌ی حیات جامعه ماست؛ فرهنگی که ما را از جوامع مادی‌گرای غربی جدا می‌کند و در جنگ ۱۲ روزه، نشان دادیم که این فرهنگ هنوز زنده است، و همین فرهنگ، ستون اقتدار ایران اسلامی‌ست.

دکتر دهرویه از شهدای کارگر گفت؛ از مردانی که در سنگر تولید و صنعت نقش‌آفرین بودند، و هنگامی که دفاع از عزت و استقلال ایران اسلامی فرا رسید،  بی‌درنگ، جان خود را در مسیر آرمان‌های الهی فدا کردند.

او تأکید کرد: شهدای کارگر سمنان، چرخه‌ی حیات اقتصادی استان را در دست داشتند،و در لحظه‌ی نیاز، با مسئولیت‌پذیری،در جبهه‌های مقدس حضور یافتند،و جان‌شان را تقدیم نظام جمهوری اسلامی کردند.

اما سخنان او، فقط یادآور گذشته نبود؛ دعوتی بود به آینده. او از مدیران خواست که نگاه‌شان را فراتر از شاخص‌های اقتصادی ببرند و به کرامت، امنیت شغلی، و رشد معنوی کارگران توجه کنند.

او گفت: اگر بتوانیم با برنامه‌ریزی صحیح، بستری فراهم کنیم برای رشد نیروهای شریف استان، انگیزه و امید را در دل‌ها زنده کنیم،بی‌تردید، این عزیزان ادامه‌دهنده‌ی راه شهدا خواهند بود.

و با اشاره به فرمایش مقام معظم رهبری، یادآور شد که کارگران، امروز نیز در سنگر جهاد اقتصادی مشغول‌اند.

او از مدیران خواست: در ارتقای مهارت‌ها، ایمنی محیط کار، و تربیت تولیدی، ادای دین کنیم به خون پاک شهدای کارگر و اگر این مسیر را درست برویم، اقتدار اقتصادی ایران اسلامی را تضمین خواهیم کرد.

در پایان، با فروتنی گفت: من اهل سخنرانی نیستم، اما به احترام خانواده‌های شهدا، آمدم تا بگویم: ما مسئولیم و امیدوارم شهدا، نظر عنایت‌شان را به ما مدیران داشته باشند، تا شرمنده‌ی خون‌شان نباشیم و با دعایی برای سلامتی همه حاضران، مجلس را به ذکر صلواتی برای ارواح پرفتوح شهدا ختم کرد.

روایت پرواز و سوختن سخنان سرهنگ جانباز خلبان سید داوود فرهادی

پس از آن‌که مدیران از مسئولیت گفتند و خانواده‌های شهدا از صبر و کارگران از انتخاب ؛ نوبت رسید به کسی که هم پرواز کرده هم سوخت و هم هنوز ایستاده است.سرهنگ جانباز خلبان سید داوود فرهادی از جمعی هوانیروز قهرمان ارتش جمهوری اسلامی ایران با صدایی لرزان اما ریشه‌دار  با چشمانی که سال‌ها خاطره را در خود نگه داشته‌اند پشت تریبون ایستاد.

او از آسمان گفت :از پرواز در عملیات‌های نفس‌گیر از روزی که در آخرین عملیات دفاع مقدس با هلیکوپتری پر از مهمات در آتش سوخت و به زمین برخورد کرد؛ از شهید صیاد شیرازی گفت ؛ از آخرین جمله‌ای که در آسمان شنید "سید تو می‌تونی " و بعد سکوت سکوتی که هنوز در جانش زنده است.

او از لحظه‌ای گفت که تصمیم گرفت انتحاری برود ؛مثل عباس دوران ؛ در دل ستون دشمن ؛تا عزت ایران را حفظ کند ؛ اما آن لحظه نه فقط لحظه‌ی جنگ که لحظه‌ی انسان بود ؛ لحظه‌ای که به فرزندانش فکر کرد ؛به همسرش به زندگی‌اش و باز هم انتخاب کرد.

دردهایی در جسم، خاطراتی در دل 

ایثار؛ او از سال‌ها جانبازی گفت از دردهایی که در جسم مانده و خاطراتی که در دل جاودانه شده‌اند از مراسم‌هایی که در آن ملائک حضور دارند ؛ و از مادران شهیدی که هنوز صدای فرزندشان را می‌شنوند.

او از پرده‌ی سینمایی گفت :که دوربین هشت دقیقه روی آن ثابت مانده بود و کسی نتوانست به آن خیره بماند و گفت : در جامعه‌ای که جانبازان قطع نخاع گردنی داریم . ما چه جوابی داریم؟ ما چه مسئولیتی داریم؟

سخنان او نه فقط روایت جنگ که روایت انسان بود روایت کسی که در آسمان پرواز کرد در زمین سوخت و هنوز در دل مردم در دل شهدا در دل تاریخ ایستاده است.

قامت‌های خمیده، دل‌هایی به بلندای عظمت تاریخ

در واپسین لحظات اجلاسیه، فضا رنگی دیگر گرفت. موسیقی آرامی در سالن پیچید، و چهره‌های خانواده‌های شهدا، هر یک، کتابی از رنج کارگری و صلابت ایمانی بودند.

مادرانی با چشمانی که سال‌ها اشک را به دعا بدل کرده‌اند، پدرانی که قامت‌شان خمیده بود، اما دل‌شان استوار، همسرانی که هنوز ردّ دستان شهید را در خاطره‌ها لمس می‌کردند و فرزندانی که نام پدر را نه فقط در شناسنامه، که در مسیر زندگی‌شان حمل می‌کردند.

 این تجلیل ادای احترام به ستون‌های ایمان این سرزمین بود.

حضورهایی از جنس وفاداری؛ ادامه‌دهندگان راه نور

و در میان این شکوه، حضور چهره‌هایی چون سرهنگ پریسوز با سیمایی آرام اما پرصلابت و محسن امیر عبداللهیان، دبیر ستاد اجرایی دومین کنگره ملی بزرگداشت ۳۰۰۰ شهید استان سمنان، نوری دیگر به مجلس بخشید.

ارادت خالصانه‌ی این دو بزرگوار به شهدا، نه فقط در کلام بلکه در رفتار، در نگاه، در حضورشان جاری بود.

و همین حضور دلگرمی بزرگی برای خانواده‌های شهدا بود؛ که بدانند هنوز کسانی هستند که راه شهیدان را نه فقط می‌ستایند بلکه در عمل، ادامه می‌دهند.

نام‌شان بر بلندای صنعت، راه‌شان در امتداد ایمان

روزی، چرخ‌های تولید برای لحظه‌ای ایستادند تا صدای پینه‌بسته‌ی دستانی شنیده شود که ستون‌های این سرزمین را ساختند. امروز، نام شهیدان کارگر نه‌تنها در قاب‌های یادمان، بلکه بر فراز بام صنعت طنین‌انداز شد. این اجلاسیه، نه پایان یک مراسم، بلکه اعلام تداوم راهی بود که از محراب کار آغاز شد و در سنگر ایمان امتداد یافت؛ راهی که هنوز در نبض تولید، در نگاه نسل‌ها، و در اراده‌ی این سرزمین جاری‌ست./ انتهای گزارش

نگارنده : محدثه عباسی

https://stnews.ir/short/4OPzp
اخبار مرتبط
تبادل نظر
نام:
ایمیل: ایمیل خود را با فرمت مناسب وارد کنید
نظر: